English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4471 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
complexly U بطور پیچیده یا مخلوط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intricately U بطور پیچیده
perplexingly U بطور پیچیده
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
cisc U مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
wrapped U پیچیده
deep <adj.> U پیچیده
involved U پیچیده
crackly U پیچیده
wreathy U پیچیده
crimpy U پیچیده
sigmoid U پیچیده
complexes U :پیچیده
complexes U پیچیده
perplexing U پیچیده
jigsaw U پیچیده
jigsaws U پیچیده
sophisticate U پیچیده
in a tangle U پیچیده
intorted U در هم پیچیده
implex U پیچیده
abstruse U پیچیده
verticillate U پیچیده
gordian U پیچیده
crabby U پیچیده
tangled U پیچیده
intricate U پیچیده
obscurant U پیچیده
complex U :پیچیده
muffled U پیچیده
metaphsical U پیچیده
indirect U پیچیده
tortile U پیچیده
revolute U پیچیده
complicated U پیچیده
restiform U پیچیده
complex U پیچیده
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
complicate U پیچیده کردن
reel U نخ پیچیده بدورقرقره
convolute U بهم پیچیده
wounding U پیچیده شدن
reels U نخ پیچیده بدورقرقره
perplexed U مبهوت پیچیده
ravel U چیز در هم پیچیده
rolls U چیز پیچیده
rolled U چیز پیچیده
involute U پیچیده شدن
ballast U فرمولهای پیچیده
complicacy U کار پیچیده
complex system U سازگان پیچیده
complex multiplet U چندتایی پیچیده
convoluted U بهم پیچیده
wound U پیچیده شدن
wounds U پیچیده شدن
roll U چیز پیچیده
complicates U پیچیده کردن
interlaced U بهم پیچیده
complex system U سیستم پیچیده
twisted strata U لایههای پیچیده
complexity U پیچیده شدن
reeling U نخ پیچیده بدورقرقره
recondite U عمیق پیچیده
writhen U درهم پیچیده
complexities U پیچیده شدن
curly chip U براده پیچیده
complicating U پیچیده کردن
reeled U نخ پیچیده بدورقرقره
the matter is perplexed U مطلب پیچیده است
twisted pair U جفت پیچیده شده
crump U پیچیده چین دار
unintelligible U پیچیده غیر صریح
entangle U گیرانداختن پیچیده کردن
volute U طومار پیچیده طوماری
sinistrorse U چپ پیچ پیچیده از چپ براست
sinistrorsal U چپ پیچ پیچیده از چپ براست
convolve U بهم پیچیده شدن
microcircuit U مدار مجتمع پیچیده
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
complex instruction set computer U کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
daedal U دارای هوش اختراع پیچیده
plexiform U شبیه خزههای درهم پیچیده
It is an extremely complicated problem. U مسأله بسیار پیچیده ایست
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
hassock U کلاله علف درهم پیچیده
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
twisted pair cable U کابل زوج بهم پیچیده
hassocks U کلاله علف درهم پیچیده
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
cisc U کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
incisively U بطور نافذ بطور زننده
martially U بطور جنگی بطور نظامی
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
quad U سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
The human brain is a complex organ . U مغز انسان عضو پیچیده یی است
quads U سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
baluster-side U [شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
diffusion U روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
cmos U طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
complementary metal oxide semiconductor U طرح مدار پیچیده و روش ساخت
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
primitive U برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
advanced U برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
quadrangles U سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
quadrangle U سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
stop hit U ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
DSP U مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
angle-volute U [طومار پیچیده شده در گوشه سرستون یونی و کرنتی]
mixers U مخلوط کن
macedoine U مخلوط
admixtion U مخلوط
blent U مخلوط شد
composite U مخلوط
anti freeze mixture U مخلوط ضد یخ
blending U مخلوط
mixer U مخلوط کن
mixtures U مخلوط
blender U مخلوط کن
mixture U مخلوط
blenders U مخلوط کن
mixed U مخلوط
blends U مخلوط
admixture U مخلوط
confused U مخلوط
hash U مخلوط
blend U مخلوط
compost U مخلوط
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
tessellate U کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
roller bandage U نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
shields U کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shield U کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shields U کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
primitive U تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
shield U کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
ate U که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
swob U چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
hash U مخلوط کردن
mixers U مخلوط کننده
intermingled U با هم مخلوط کردن
puddles U مخلوط کردن
hot mixer U مخلوط کننده
homogeneous mixture U مخلوط همگن
puddle U مخلوط کردن
heterogeneous mixture U مخلوط ناهمگن
proportioner U مخلوط کن شیمیایی
intermingle U با هم مخلوط کردن
gas mixture U مخلوط گاز
powder mixer U گرد مخلوط کن
mixer U مخلوط کننده
intermingles U با هم مخلوط کردن
intermingling U با هم مخلوط کردن
meddles U مخلوط کردن
meddled U مخلوط کردن
porridge U چیز مخلوط
blend U مخلوط کردن
meddle U مخلوط کردن
blend U مخلوط امیختگی
pug mill U اسیای گل مخلوط کن
laudanum U مخلوط افیون
mixture U بتن مخلوط کن
blends U مخلوط امیختگی
unscourced wool U پشم مخلوط
blends U مخلوط کردن
mingle U مخلوط کردن
mingled U مخلوط کردن
mingles U مخلوط کردن
mingling U مخلوط کردن
mixtures U بتن مخلوط کن
immiscible U مخلوط نشدنی
confect U مخلوط کردن
mixture control U کنترل مخلوط
mixing in place U امیختن در جا مخلوط در جا
mixing U مخلوط کردن
staffs U مخلوط سیمان و گچ
mixes U مخلوط ترکیبی
mixes U امیزه مخلوط
blent U مخلوط کرد
staffed U مخلوط سیمان و گچ
mix U مخلوط ترکیبی
mixed semiconductor U نیمرسانای مخلوط
Recent search history Forum search
2New Format
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1I am good with figures,how about you?
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1more technically difficult general ledger
1she loved to have the last word.
1cartridge
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
2crucification
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com